از همین تریبون اتمام خوندن کتاب پروژه شادی رو اعلام می دارم
هوررررررررااااااااااا
:)
گریچن رابین تصمیم میگیره یک سال یک پروژه شادی برای خودش ترتیب بده
گریچن هر ماه یک سری تصمیمات موضوعی میگیره و شروع به عملی کردنشون میشه
هر فصل از کتاب فعالیت های یک ماه و چالش ها و دستاوردهای گریچن را توی خودش داره
گریچن دو تا دختر کوچولو داره و کلی ماجراهای مخالف :)
در نوع خودش جالب بود
البته بعضی جاها طولانی بودنش باعث میشد حوصله آدم سر بره :)
پ.ن: آدم به راحتی غمگین میشه، ولی همیشه به سختی شاد میشه. می دونید چرا؟ به نظر من چون ما خودمون رو به غم عادت دادیم. باید مغزمون رو به شادی عادت بدیم :)))
درباره این سایت